کد مطلب:36432 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:771

در راه خدمت به مردم











چرا باید در میان توده های مردم و در فعالیت آنان شركت نمود؟

آیا بریا آن است كه از آنان نفعی عایدمان گردد؟ یا به خاطر آن است كه به آنها خدمت كنیم و خشنودی پروردگار را جلب نمائیم؟

كسی كه در زندگی، بهشت را هدف خود قرار داده است، در پی آن نیست كه مردم به او سودی برسانند یا به او توجه كنند، زیرا او بهره ی خود را از خداوند می ستاند و به عنایت او خرسند است. وجود او در میان مردم تنها به خاطر انجام دادن وظایف خود در برابر مردم است، پس هر گاه بعضی بر او جفا كنند و او را دشمن بگیرند، او

[صفحه 62]

تنها باید دغدغه ی وظایف خود را در سر داشته باشد... و رنج و آزار مردم را در برابر پاداشی كه از این رهگذر نصیب او می شود، تحمل كند.

وقتی «شهادت» ارزنده ترین سودی است كه انسان در میدان جنگ، و در مبارزه با دشمنان خدا می تواند به دست آورد، پس باید در رویارویی با تلخی هرگونه جور و آزاری بردبار باشد.

امام علی (ع)، هنگامی كه كارگزار او بر مصر «محمد بن ابوبكر» را به قتل رساندند و مصر را از حكومت او جدا نمودند، در نامه ای به «عبدالله بن عباس» چنین نوشت:

اما بعد، فان مصر قد افتتحت، و محمد ابن ابی بكر «رحمه الله» قد استشهد، فعند الله نحتسبه ولدا انا صحا، و عاملا كادحا، و سیفا قاطعا، و ركنا دافعا، و قد كنت حثثت الناس علی لحاقه، و امرتهم بغیاثه قبل الوقعه، و دعوتهم سر او جهرا، و عودا و بدءا، فمنهم الاتی كارها، و منهم المعتل كاذبا، و منهم القاعد خاذلا. اسان الله ان یجعل لی منهم فرجا عاجلا، فهو الله لولا طمعی عند لقایی عدوی فی الشهاده، و توطینی نفسی علی المنیه، لا حببت ان لا ابقی مع هولاء یوما واحدا، و لا التقی بهم ابدا.

«همانا كه مصر سقوط كرد و محمد بن ابوبكر- كه خدایش بیامرزاد- به شهادت رسید. پاداش او را از خدا می طلبیم كه فزرندی خیراندیش بود و كارگزاری سخت كوش و تیغی برا، و تكیه گاهی استوار.

[صفحه 63]

من مردم را به پیوستن به او فرامی خواندم و فرمان می دادم كه پیش از واقعه، او را یاری دهند و آشكارا و نهان به یاری او دعوت می كردم و باز به شگردی تازه فراخوانی خود را از سر می گرفتم. اما گروهی از آن مردم با ناخرسندی به یاری او می رفتند و برخی به دروغ بهانه می آوردند، و پاره ای سرافكنده به جای خویش می ماندند...

از پروردگار مسئلت دارم تا هر چه زودتر مرا از ایشان گشایشی دهد. به خدا سوگند كه اگر به هنگام رویاروئی با دشمن شهادت را آرزو نمی كردم، و مرگ را با آغوش باز خواهان نبودم، دوست می داشتم كه حتی یك روز هم با این كسان باقی نمانم و هرگز با ایشان روبرو نشوم.»[1].


صفحه 62، 63.








    1. نهج البلاغه، نامه ی شماره ی 35.